سیل کلمات در بازار شام(۱)

چرخیدن به گرد خود یا خورشید، محو کاما شدن، قدم زدن در ماز با چشم های بسته، نمیدانم، قلمِ شکسته تشنه‌ی جوهر است، اردک ها از صدایِ پنگوئنیِ خروس ها خسته اند، ماهی ها تشنه اند، هوا برای نفس کم مانده بود در کابوس، صدای بچه: Papá، یک ریتم ساده و هزاران معنا، تمنای پیاده روی طولانی دارم، الف یا یاء فرقش چیست؟ چیپس تنه ی درخت ترد و تازه، بگذار شکنج‌ها را با حروف پر کنم، فرود گنجشک در کیسه برنج، ستاره بغض میکند برای آدمک گمگشته، تاء گرد خانه ی توست، دکمه ی تو بر پیراهن دلم..؟ به هیچ کجای دنیا بر نمیخورد، لباس بی دکمه، بیا در جنگل های ناکجا آباد پرواز کنیم، در دور دست خلبانی سقوط خود را جشن گرفته با پیاله ای مورچه، چهل سالگی در میان دیوارهای آبی لجنی، سقف ناپیدا، بالا بالا بالا..، پیانو را قورت داده، تهوع حضار، ناپیدا در هیچ پیدا شد، و تو نمیدانی که در آسمان چه می‌گذرد، کاش باران ببارد.

P a k u .
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان