من گنگ خواب دیده

گرسنگی مجابم میکند که آشپزی کنم. با بی حوصلگی قابلمه را تا آشپزخانه حمل میکنم. سنگین است، دلم میخواهد یک ششلول داشتم و آبکشش میکردم. (اگر تیرها به خودم برنگردند.) فکر میکنم برای ناهار چه غلطی کنم. کنسرو بادنجان نامزد برگزیده فرود به دل ماکارانی میشود. منتظرم بیست دقیقه سوز و گدازش تمام شود. دو تن از هم اتاقی هایم بیدار نشده، مدام میخندند. هفته ای چند مرد از شهر را به واسطه اینستاگرام کثافت تست میکنند تا ببیند به قدر کافی پول دارد، کلاس زندگی اش از قیطریه به بالا هست، و آنقدر مخش تاب برداشته بی چشم داشت خودش و مالش و زندگی اش را فدای این ها کند یا نه... اگر که نه، سر تا پایش را پهن گاو میمالند که این هم یک بی سر و پای دیگر! این خنده ها، و حرف ها سرم را درد می آورد. دلم میخواهد دنیا را قی کنم. زندگی را قی کنم. خودم را قی کنم. زن بودن را قی کنم. مرد بودن را حتی قی کنم. از آدم بودن خسته ام. از تلاش بیهوده برای بقا خسته ام. از این همه خستگی از این حالی به حالی شدن های اردی‌بهشتی خسته ام. کاش راهی برای فرار به نور بود. تاریکم.

P a k u .

سیل کلمات در بازار شام(۲)

عطسه قهر کرده، خواب بر پهلوی خواب، نیازی به تاکید نیست، پرلاشز، ماری آنتوانت احمق، جایی برای نبودن، گلادیاتور زنده میشود؟، شوکران کپک زده، خوف و رجا در بینابین کلمات، نمیدانم، اعداد بی معنا؟، پوست سبز گردوی کال، از کلیشه دوری کن تا نامیرا بمانی!، رویای شفاف، سیالیت در عمق استخوان ترقوه، پیاله شراب با طرح میکی موس، هیچ، توهمات مردک فیل سوف، تنظیم باد غبغبه، زرشک سیاه را بلمبان، بگذر از گذشته ها، پیناکولادای گرم شده، کوچه پس کوچه های غربت در راه است؟، شبدر میخواهم، خلوت توام با اشک، لبخند را مزه کن، جویدن خنده مباح است، آبیاری مزارع بیت کوین با کف، شمس به خوابم بیا، کسی با من کاری ندارد، دنیا را قی کن، کیسه کلمات سوراخ است، قورباغه قار قار میکند

P a k u .

سیل کلمات در بازار شام(۱)

چرخیدن به گرد خود یا خورشید، محو کاما شدن، قدم زدن در ماز با چشم های بسته، نمیدانم، قلمِ شکسته تشنه‌ی جوهر است، اردک ها از صدایِ پنگوئنیِ خروس ها خسته اند، ماهی ها تشنه اند، هوا برای نفس کم مانده بود در کابوس، صدای بچه: Papá، یک ریتم ساده و هزاران معنا، تمنای پیاده روی طولانی دارم، الف یا یاء فرقش چیست؟ چیپس تنه ی درخت ترد و تازه، بگذار شکنج‌ها را با حروف پر کنم، فرود گنجشک در کیسه برنج، ستاره بغض میکند برای آدمک گمگشته، تاء گرد خانه ی توست، دکمه ی تو بر پیراهن دلم..؟ به هیچ کجای دنیا بر نمیخورد، لباس بی دکمه، بیا در جنگل های ناکجا آباد پرواز کنیم، در دور دست خلبانی سقوط خود را جشن گرفته با پیاله ای مورچه، چهل سالگی در میان دیوارهای آبی لجنی، سقف ناپیدا، بالا بالا بالا..، پیانو را قورت داده، تهوع حضار، ناپیدا در هیچ پیدا شد، و تو نمیدانی که در آسمان چه می‌گذرد، کاش باران ببارد.

P a k u .
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان